-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 12:34
سلام بر دوستان عزیز خودم امیدوارم حالتون خوب باشه دلم براتون تنگ شده بود امروز اپ کردم امیدوارم خوشتون بیاد راستی نظر یادتون نره ممنون میشم. دوستتون دارم
-
آیا عامل پیدایش مفهوم خدا عقلانى است یا روانى ؟
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1389 12:21
بشر از اولین روزهاى پیدایش خود پیوسته به جستجو و کنجکاوى از این موضوع پرداخته است . اگر اثبات این موضوع را فطرى بشر ندانیم ، با اینکه فطرى است ، اصل بحث از آفریدگار جهان فطرى است .مسائل بسیارى وجود دارد که از قدیمترین دورانها مورد توجه بشر بود است از قبیل مسئله علیت و معلولیت عامه و همچنین علیت و معلولیتهاى خاصه از...
-
خدا رو می خوام
چهارشنبه 26 خردادماه سال 1389 08:52
خدا رو می خوام نه واسه این که ازش چیزی بخوام خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت خدا رو می خوام نه واسه زیبا و زشت خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم خدا رو می خوام نه واسه روزای تلخ آخرم خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکو و مقام خدارو می خوام که فقط تورو نگه داره برام...
-
تکیه بر جای خدا
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 18:02
شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم در آن یک شب خدایا من عجایب کارها کردم جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی ز خاک الم کهنه جهانی نو بنا کردم کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم خدا را بنده ی خود کرده خود گشتم خدای او خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم میان آب شستم سهر به...
-
سخنان انیشتن درباره خدا و مذهب
سهشنبه 18 خردادماه سال 1389 11:05
چند نوشته از انیشتن درباره خدا ومذهب : Albert Einstein " All religions , arts and sciences are branches of the same tree. All these aspirations are directed toward ennobling man's life, lifting it from the sphere of mere physical existence and leading the individual towards freedom ." همه مذاهب ، هنر ها و...
-
خدایا سلام
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 23:22
خدایا سلام اول شکرت بعدش تا اخرش شرمندتم خودت بهتر از همه میدونی*حیف نیست که تو خدای منی و من اینقدر در حق تو وخودم نامردی میکنم خدایا خودت میدونی بعضی وقتها(همیشه)دلم میگیره ودنبال سنگ صبورم ولی خدا کنه که هیچ وقت پیدا نکنم اخه فقط تویی که وقتی هیشکی منو نمیفهمه منو بهتر از خودم میفهمی و هی نمیذاری خودم رو نابود کنم...
-
خدا
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 11:39
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد، خدا گفت: نه! رها کردن کار توست ، تو باید از آنها دست بکشی. از خدا خواستم شکیبایی ام بخشد، خدا گفت: نه! شکیبایی زاده رنج و سختی است. شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است. از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد، خدا گفت: نه! من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را...
-
وعده باران
دوشنبه 17 خردادماه سال 1389 00:30
پرستوهای بی پرواز از این شهر کوچیدند و آنها هر سحر شاید تو را در خواب میدیدند قناریهای بیآواز و سردرگم تو را شاید شبیه حنجره مثل صدای خویش فهمیدند و آن شب چشمهای آسمان هم غرق باران بود شبی که ناگه از لبها گل لبخند را چیدند و بال شاپرکها زیر پای غصّه له میشد زمینیها در اندوه - آسمانیها درخشیدند عروج لحظهها بودند و...
-
پروردگارا ببخش مرا
شنبه 15 خردادماه سال 1389 20:16
پروردگارا! ببخش مرا که از تمسخر دیگران لذت بردم. پروردگارا! ببخش مرا که براى رسوا کردن دیگران تلاش کردم. پروردگارا! ببخش مرا که نمازم، وقت یافتن گمشدههاى من است. پروردگارا! ببخش مرا که نادانى دیگران را به رُخِشان کشیدم. پروردگارا! ببخش مرا که براى همه گردن کشیدم، به غیر از خودم. پروردگارا! ببخش مرا که دیگران را وادار...
-
« امیدوار بودن به رحمت خدا»
شنبه 15 خردادماه سال 1389 20:12
« امیدوار بودن به رحمت خدا » ((آنگاه امام باقر (ع) فرمود: دعاى ابراهیم علیه السلام کامل است و شامل حال شیعیان گناهکار ما تا روز قیامت مىشود.)) « منبع: برگرفته از کتاب عاقبت بخیران عالم، جلد 2، اثر على محمّد عبداللهى امام باقر (ع) مىفرماید: حضرت ابراهیم (ع) براى عبرت گرفتن از مخلوقات خدا در شهرها مىگشت، روزى گذرش به...
-
روز مادر و زن مبارک
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 17:47
پیشاپیش این روزو به همه مادران و زنان خوب سرزمینمون تبریک میگم ان شاالله همیشه سایشون بالا سرمون باشه.از اینجا دستای گل همشونو میبوسم. شد جهان پرشور و غوغا / صفحه ی گیتی مصفا / بیت احمد طور سینا / پانهد زهرا-س به دنیا
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 12 خردادماه سال 1389 17:40
روز مادر باغبان هستی: مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد .
-
شیطان و بنده ای خدا
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 18:11
مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش...
-
درخت اسم خدا را زمزمه کرد
سهشنبه 11 خردادماه سال 1389 13:18
سالهای سال ، درخت سیب اسم خدا را زمزمه کرد و با هر زمزمه ای سیبی سرخ بدنیا به آمد . سیب ها هر کدام یک کلمه بود . کلمه های خدا . مردم کلمه های خدا را می گرفتند و نمی دانستند که درخت اسم خدا را منتشر می کند . درخت اما می دانست ، خدا هم . درخت اسم خدا را به هرکس که می رسید می بخشید . آدم همه اسم خدا را دوست داشتند . بچه...
-
دوچرخه سواری با خدا
یکشنبه 9 خردادماه سال 1389 11:37
دوچرخه سواری با ( ) یا لطیف ... من در ابتدا خداوند را یک ناظر ؛ مانند یک رئیس یا یک قاضی میدانستم که دنبال شناسائی خطاها ئی است که من انجام داده ام و بدین طریق خداوند میداند وقتی که من مردم ؛ شایسته بهشت هستم و یا مستحق جهنم . وقتی قدرت فهم من بیشتر شد؛ به نظرم رسید که گویا زندگی تقریبا مانند دوچرخه سواری با یک دوچرخه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 10:46
سلام امیدوارم از مطالب امروز خوشتون بیاد راستی نظر یادتون نره .تا بعد که بیام نت دوست دارتون
-
لبخند خدا
پنجشنبه 6 خردادماه سال 1389 10:35
پیش از اینها فکر میکردم خدا خانهای دارد کنار ابرها مثل قصر پادشاه قصهها خشتی از الماس و خشتی از طلا پایههای برجش از عاج و بلور بر سر تختی نشسته با غرور ماه ، برق کوچکی از تاج او هر ستاره، پولکی از تاج او اطلس پیراهن او، آسمان نقش روی دامن او، کهکشان رعد و برق شب، طنین خندهاش سیل و توفان ، نعره توفندهاش دکمه...
-
خدا را دوست دارم...
چهارشنبه 5 خردادماه سال 1389 20:19
خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با هر username که باشم، من را connect می کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه تا خودم نخواهم مرا D.C نمی کند . خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه با یک delete هر چی را بخواهم پاک می کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه اینهمه friend برای من add می کند خدا را دوست دارم ، به خاطر اینکه...
-
چند نکته از تجربیات علی کاکا واسه زندگی هدفدارو امیدوارانه...
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 11:12
چند تا نکته : ۱-وقتی بی برنامه باشیم مطمئنا شیطان برای ما برنامه ریزی خواهد کرد . ۲-اگر نخستین سخن خدا درباره علم "خواندن و اموختن است پس نخستین صف بهشتیان را علم آموزان تشکیل میدهند . ۳-بالای دروازه های بهشت نوشته اند : سربه زیزان سرافراز واااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااارد شوند. ۴-اگر فکر میکنی که...
-
خدایا عاشقتم.......... ××× Life is beautiful
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 10:57
یکی از کوچیکترین محبت های خدا به بنده اش ( توصیه میکنم تا اخر بخونید) خدا همه چیزو با زیبایش افریده فریاد بکش و نترس.مطمن باش خدا صداتو می شنوه من عاشق خدا هستم. مردی بود که در زندگی آرزوی بزرگش فتح قله های بلند دنیا بود روزی تمام کار و زندگی وخانواده خود را رها کرد و به سراغ این آرزو رفت. به تنهایی به دل کوه زد و تا...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 10:54
در کلام ممکن است هر کس ادعای عشق داشته باشد اما در عمل است که عاشق شناخته می شود. عشق آن است که عاشق جز معشوق نبیند.خود را نبیند او را ببیند.همه چیز را برای او بخواهد. او را برای او بخواهد نه برای خود.مادر عاشق است.اگر خانه اش آتش بگیرد و فرزندش در آن باشد خود را نمی بیند. فقط فرزندش را می بیند.حاضر است از جان خود...
-
جملاتی زیبا از استاد نورالله مرتضایی
دوشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1389 10:42
تا بهشت دو قدم راه داریم: قدم اول: خودمان را با دیگران مقایسه نکنیم قدم دوم: در بهشتیم. وقتی خدا آمد آنچه داریم و نداریم از بین می رود و بعد غم از بین می رود. گاهی در فکرمان با کسی دعوا می کنیم به او ناسزا می گوییم و احساس نمی کنیم کار نادرستی مرتکب شده ایم. وقتی حرف بد می زنید در فکر شما حضور پیدا می کند و همین روح...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 اردیبهشتماه سال 1389 11:00
تو تو عاشقانه ترین نام وجاودانه ترین یادی تو از تبار بهاری-تو باز میگردی تو آن یگانه ترین رازی-ای یگانه ترین تو جاودانه ترین برای آنکس که نمی داند برای آنکس که نمی خواند برای آنکس که نمی داند و نمی خواند تو بی نشانه ترین باش ای یگانه ترین
-
خدا هست؟؟؟؟؟
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 17:45
دانشجویی سر کلاس فلسفه نشسته بود. موضوع درس درباره خدا بود. " استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد. استاد دوباره پرسیدآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد. استاد برای سومین بار پرسید آیا در این کلاس کسی هست که خدا را دیده باشد؟) برای سومین...
-
شناخت خدا
جمعه 24 اردیبهشتماه سال 1389 17:31
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش پر شده بود و تنها دو روز، تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد، داد زد و بد و بیراه گفت، خدا سکوت کرد، جیغ زد و جار و جنجال راه انداخت، خدا سکوت کرد، آسمان و زمین را به هم ریخت، خدا سکوت...
-
شناخت خدا
سهشنبه 21 اردیبهشتماه سال 1389 12:17
زندگی سخت است! خطر کن! وارد بازی شو!چه چیزی از دست می دهی؟ با دستهای تهی امده ایم، و با دستهای تهی خواهیم رفت. نه،چیزی نیست که از دست بدهیم، فرصت بسیار کوتاه به ما داده اند، تا ترانه ای زیبا بخوانیم، و فرصت به پایان خواهد رسید. اری،این گونه است که هر لحظه غنیمتی است! هدیه خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار...
-
قدم زدن با خدا
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 19:40
خوابی دیدم خواب دیدم که در ساحل با خدا قدم می زنم. برپهنه اسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد . درهر صحنه دو جفت جای پا روی شن دیدم یکی متعلق به خودم و دیگری متعلق به خدا. وقتی اخرین صحنه ها مقابل چشمانم برق زد. به جای پاها ی روی شن . نگاه کردم متوجه شدم که چندین بار در طول مسیر زندگی ام . فقط یک جفت روی شن بوده است....
-
گزارشی از حضرت ادم
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 19:35
نامت چه بود؟ ادم فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت نامت چه بود؟ آدم فرزند؟ من را نه مادری نه پدری، بنویس اولین یتیم خلقت محل تولد؟ بهشت پاک اینک محل سکونت؟ زمین خاک آن چیست بر گرده نهادی؟ امانت است قدت؟ روزی چنان بلند که همسایه خدا،اینک به قدر سایه بختم به روی خاک اعضاء خانواده؟ حوای خوب و پاک ،...
-
حکایتی بسیار زیبا و عارفانه بین خداوند و گنجشکی شاکی به خدا...
دوشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1389 19:18
خداوندی خدا روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت... فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می اید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و...