خدا رو می خوام

خدا رو می خوام نه واسه این که ازش چیزی بخوام

خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام

خدا رو دوست دارم نه واسه ی جهنم و بهشت

خدا رو می خوام نه واسه زیبا و زشت

خدا رو می خوام نه واسه خودم که باشم یا برم

خدا رو می خوام نه واسه روزای تلخ آخرم

خدا رو می خوام نه واسه سکه و سکو و مقام

خدارو می خوام که فقط تورو نگه داره برام

خدا رو دوست دارم واسه اینکه تورو بهم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشق بودنو یادم داده

خدا رو دوست دارم چون عاشقا رو خیلی دوست داره

خدا رو دوست دارم چون عاشقو تنها نمی ذاره

خدا رو دوست دارم واسه این که حواسش با منه

خدا رو دوست دارم آخه همیشه لبخند میزنه

توبامنی هرجا برم مهر تو بند جونمه

عشقت نمیره از سرم تو پوست و استخونمه

تکیه بر جای خدا

 شبی در حال مستی تکیه بر جای خدا کردم

در آن یک شب خدایا من عجایب کارها کردم

جهان را روی هم کوبیدم از نو ساختم گیتی

ز خاک الم کهنه جهانی نو بنا کردم

کشیدم بر زمین از عرش، دنیادار سابق را

سخن واضح تر و بهتر بگویم کودتا کردم

خدا را بنده ی خود کرده خود گشتم خدای او

خدایی با تسلط هم به ارض و هم سما کردم

میان آب شستم سهر به سهر برنامه پیشین

هر آن چیزی که از اول بود نابود و فنا کردم

نمودم هم بهشت و هم جهنم هردو را معدوم

کشیدم پیش نقد و نسیه، بازی را رها کردم

نمازو روزه را تعطیل کردم، کعبه را بستم

وثاق بندگی را از ریاکاری جدا کردم

امام و قطب و پیغمبر نکردم در جهان منصوب

خدایی بر زمین و بر زمان بی کدخدا کردم

نکردم خلق ، ملا و فقید و زاهد و صوفی

نه تعیین بهر مردم مقتدا و پیشوا کردم

شدم خود عهده دار پیشوایی در همه عالم

به تیپا پیشوایان را به دور از پیش پا کردم

بدون اسقف و پاپ و کشیش و مفتی اعظم

خلایق را به امر حق شناسی آشنا کردم

نه آوردم به دنیا روضه خوان و مرشد و رمال

نه کس را مفتخور و هرزه و لات و گدا کردم

نمودم خلق را آسوده از شر ریاکاران

به قدرت در جهان خلع ید از اهل ریا کردم

ندادم فرصت مردم فریبی بر عباپوشان

نخواهم گفت آن کاری که با اهل ریا کردم

به جای مردم نادان نمودم خلق گاو و خر

میان خلق آنان را پی خدمت رها کردم

مقدر داشتم خالی ز منت، رزق مردم را

نه شرطی در نماز و روزه و ذکر و دعا کردم

نکردم پشت سر هم بندگان لخت و عور ایجاد

به مشتی بندگان آْبرومند اکتفا کردم

هر آنکس را که میدانستم از اول بود فاسد

نکردم خلق و عالم را بری از هر جفا کردم

به جای جنس تازی آفریدم مردم دل پاک

قلوب مردمان را مرکز مهر و وفا کردم

سری داشت کو بر سر فکر استثمار کوبیدم

دگر قانون استثمار را زیر پا کردم

رجال خائن و مزدور را در آتش افکندم

سپس خاکستر اجسادشان را بر هوا کردم

نه جمعی را برون از حد بدادم ثروت و مکنت

نه جمعی را به درد بی نوایی مبتلا کردم

نه یک بی آبرویی را هزار گنج بخشیدم

نه بر یک آبرومندی دوصد ظلم و جفا کردم

نکردم هیچ فردی را قرین محنت و خواری

گرفتاران محنت را رها از تنگنا کردم

به جای آنکه مردم گذارم در غم و ذلت

گره از کارهای مردم غم دیده وا کردم

به جای آنکه بخشم خلق را امراض گوناگون

به الطاف خدایی درد مردم را دوا کردم

جهانی ساختم پر عدل و داد و خالی از تبعیض

تمام بندگان خویش را از خود رضا کردم

نگویندم که تاریکی به کفشت هست از اول

نکردم خلق شیطان را عجب کاری به جا کردم

چو میدانستم از اول که در آخر چه خواهد شد

نشستم فکر کار انتها را ابتدا کردم

نکردم اشتباهی چون خدای فعلی عالم

خلاصه هرچه کردم خدمت و مهر و صفا کردم

زمن سر زد هزاران کار دیگر تا سحر لیکن

چو از خود بی خود بودم ندانسته چه ها کردم

سحر چون گشت از مستی شدم هوشیار

خدایا در پناه می جسارت بر خدا کردم

شدم بار دگر یک بنده درگاه او گفتم

خداوندا نفهمیدم خطا کردم ....

    ***کارو*** 

سخنان انیشتن درباره خدا و مذهب

چند نوشته  از انیشتن درباره خدا ومذهب : 

                                                             Albert Einstein 

"All religions, arts and sciences are branches of the same tree. All these aspirations are directed toward ennobling man's life, lifting it from the sphere of mere physical existence and leading the individual towards freedom."

 

همه مذاهب ، هنر ها و دانشها شاخه های یک درخت هستند.

همه این عروجها  برای  شرافت دادن به زندگی انسان هستند

تا ترقی دهند انسان را از این مرداب طبیعی(فیزیکی) و شخص را بسوی آزادی و استقلال

هدایت کنند.

Albert Einstein
My religion consists of a humble admiration of the illimitable superior spirit who reveals himself in the slight details we are able to perceive with our frail and feeble mind.

دین من عبارتست از یک شگفتی فروتنانه از روح  مافوق (برتر) بی پایان (بی حد)

                                 

                                  کسی که خودش را آشکار کرد در جزئیات ناچیز (کم ارزش)

ما توانایی داریم درک کنیم (مشاهده کنیم) با ذهن سست و ناتوانمان !

All religions, arts and sciences are branches of the same tree. All these aspirations are directed toward ennobling man's life, lifting it from the sphere of mere physical existence and leading the individual towards freedom."

همه مذاهب ، هنر ها و دانشها شاخه های یک درخت هستند.

همه این عروجها  برای  شرافت دادن به زندگی انسان هستند

تا ترقی دهند انسان را از این مرداب طبیعی(فیزیکی) و شخص را بسوی آزادی و استقلال

هدایت کنند.

Albert Einstein
I want to know God's thoughts; the rest are details.

                                     

                                      من میخواهم افکار خدا را بدانم .باقی جزئیات هستند!

Albert Einstein
I am convinced that He (God) does not play dice.

من متقاعد شدم که او (خدا ) نرد بازی نمیکند.

Albert Einstein
God is subtle but he is not malicious.

خدا زیرک است . اما بداندیش نیست

Albert Einstein
I never think of the future. It comes soon enough.

من هرگز به آینده نمی اندیشم . آن بزودی فرا خواهد رسید.

Albert Einstein
Science without religion is lame. Religion without science is blind.

 

علم بدون مذهب لنگ (عاجز) است و مذهب بدون علم کور است.


Albert Einstein
There are two ways to live your life - one is as though nothing is a miracle, the other is as though everything is a miracle.

دو راه برای زندگی شما وجود دارد:

اینکه هیچ چیز را معجزه نیست  .

                                                  و دیگر اینکه  همه چیز معجزه است.

خدایا سلام


خدایا سلام

اول شکرت

بعدش تا اخرش شرمندتم

خودت بهتر از همه میدونی*حیف نیست که تو خدای منی و من اینقدر در حق تو وخودم نامردی میکنم

خدایا خودت میدونی بعضی وقتها(همیشه)دلم میگیره ودنبال سنگ صبورم

ولی خدا کنه که هیچ وقت پیدا نکنم

اخه فقط تویی که وقتی هیشکی منو نمیفهمه منو بهتر از خودم میفهمی و هی نمیذاری خودم رو نابود کنم

خدایا حالا که تو همیشه با منی و هوامو داری وضعم اینه!!!!!!

وای به حال اینکه با این گندهای من تو هوامو نداشتی.......

اونایی که تو رو حس نمیکنن واقعا چطور مشکلهاشون رو تحمل میکنن

خدایا

خداییش انصاف نیست که وجودی مثل تو باشه من اونو نپرستم

خدایا...

کمکم کن فقط برای تو زندگی کنم

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد

خدایا خیلی میخوامت وخیلی شرمندتم

واسه همه چی....

خدا

از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد،
خدا گفت: نه!
رها کردن کار توست ، تو باید از آنها دست بکشی.

از خدا خواستم شکیبایی ام بخشد،
خدا گفت: نه!
شکیبایی زاده رنج و سختی است.
شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است.

از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد،
خدا گفت: نه!
من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری.

از خدا خواستم تا از رنجهایم بکاهد،
خدا گفت: نه!
رنج و سختی تو را از دنیا دور و دورتر، و به من نزدیک و نزدیکتر می کند.

از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد،
خدا گفت: نه!
بایسته آن است که تو  خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی.

من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز گفت: نه!
من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری.

از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند.

 و خدا گفت: آه سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم!